L'esprit de l'esprit © BF-WATCH TV 2021 SILENT PRAGUE موسیقی کنار مشتی خاک در دور دست خودم تنها نشستم موسیقی نوسان ها خاک شد و خاک ها از میان انگشتانم لقزید و فرورد شبیه هیچ شده شبیه هیچ شده Shabby and the Hitch Shabby and the Hitch Shabby and the Hitch Shabby and the Hitch Shabby and the Hitch Shabby and the Hitch Shabby and the Hitch موسیقی بیهوده بود، بیهوده بود، این دیوار روی درهای با سبز فروخت زنجیر تلایی وازی ها و داری چه روشن قصه ها زیر این آوار رفت موسیقی را می سوزند و من در نفرت بیداری خاکی می افتاد کسی روی خاک سر بالهایم راه نبند کسی روی اجانیم کشیده شد من سایه شدم شزوسا تو هستی؟ از لالای کودکی تا خیرگی این آفتاب انتظار تو را داشتم و در این اتش تاریکی صدایت میزنم شاسوسا این دشت آفتابی را شب کن تا من راه گمشده را پیدا کنم و در جاپای خودم خاموش شدم شاسوسا وزش سیاه و برهنه خاک زندگی امروز فراگیر لبهایش از سکوت بود انگشتش به هیچ سونب زید ناگهان تره چهرش از هم پاشید و قبانش رابان بود شاسوسا شبیه تاریک من رافتا بالودم تاریکم کن تاره تاریک من به آفتا بالودم تاریکم کن تاریک تاریک شب اندامت را در من ریز دستم را ببین راه زندگیم در تو فاموش می شم راهی در تو سفری به تاریکی راه از شبا باز شد به آفتاب رسید و اکنون از مرز تاریکی بزنند © transcriptF-WATCH TV 2021 کنار مشتی خاک در دور دست خودم تنها بشستم © BF-WATCH TV 2021 Thank you. you you